مدح و ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
بـاز از مَــهــد امـامـت خــبـری مـیآیـد خــبــرِ تــازهتــر از تــازهتــری مـیآیـد همه گویند بهـم بخت جهان وا شده است ایـن خــبــر بـا سـنـد مـعـتـبـری مـیآیـد بـسـتـه بـود ایـن در امّـیـد به دلهـا امّــا نــور امّـیــد ز هــر بـسـتـه دری مـیآید دوستان را پس از این منجی غمها برسد دشمنـان را پس از این دردِسـَری میآید پنج هـادی شده تـبـعـیـد که مـهدی نرسد غافـل از آن که عجـب تاج سری مـیآید هــمـه گــفــتـنـد نـبـایــد پـســر آیــد امّــا گـفت نـاگـه پـدری، گـل پـسـری مـیآیـد دشمن و دوست شنیدند که از بیت حسن مـنـجـی دیـن خــدا مــنـتـَـظَـری مـیآیـد هاتفی گفت که طاووس جنان آمده است با خبر باش که سلطان جهـان آمده است مـیشـنـاسـنـد دو عـالـم پـسـر زهــرا را میشنـاسد فـلـک این حـیـدرِ سر تا پا را کـاخهای سـتـم از هـیـبـت او لــرزانـنـد بـاز تـکــرار کــنـد واقــعــۀ کـسـری را به رَعـایـای خـودش نـیک نـظـر اندازد دور ســازد ز مـحـبـّـیـن سـتــم اعــدا را صاف و شفّاف به یُمنش همه جا نور شود او شـود آیــنـه سـر تـا سـر ایـن دنـیـا را طاقتِ رنـج و غـمِ شـیـعـه نـدارد هـرگز بس به جـانـش بخـرد درد و بلای ما را شـیـعـه بـیـمـار شـود در طلـب آمــدنـش لــیـک از حــق طـلـبــد عـافـیـت آقــا را شیعه در سـایـۀ او مـرد عـمـل میگـردد با شجـاعـت بـزند از عـدویش سـرها را دور تـا دور حَـرَمـخـانـۀ نـرگـس امروز بـاز کــردنـد مــلائـک ره ایـن مـولا را خرّم آن روز که راهش به حرم باز شود پـاکــسـازیِ حــرم از حـرم آغــاز شـود آیـد آن روز که روز صُـلحـا خواهد شد روز دیــدار اَبـاصـالـحِ مـا خـواهــد شـد میرسد این خبر ازمشرق عالم آن روز ایهـا الـنـاس عـدالـت ز شـمـا خـواهد شد کوفـه را مرکـز تـعـلـیـم و هـدایت سازد مُلک قـرآن ز کجا تا به کجا خـواهد شد از دَم تـیــغ رَود هـر که بـبــنـدد راهـش لشگـر خصم طـرف با شهـدا خواهد شد بعد از آن روز که شد کار مدیـنه یکسر تـازه او مـنـتـقـم کـرب وبـلا خواهـد شد سر کفر است که درشام و حلب میریزد ســرِ سـَرکـردۀ کـفـّـار جـدا خـواهـد شـد نه بـمـانـد اثـر از آل صـعـود و نه یهـود کعبه از دست بنی شِیـبـه رها خواهد شد شاید از مُلک رضا هم گذری خواهد داشت همه ایران به خدا مُلک رضا خواهد شد یا لثارات!همه پشت سـرش صف بکشید تـا تـوانـیـد ز کـفّـار و مـنـافـق بـکُـشـیـد ای همه آلعبا جامِ جَـمَت را عشق است گـل یاسین، صفای قـدمت را عشق است گفت بابات که این طفل صغیر است امام درامامت به خدا سِنِّ کَمَت را عشق است هرکجا هست وجود تو همان جا کعبه است هرکجا میروی آقا حَرَمت را عشق است مینویسی روی سربـندِ خودت یا زهـرا رمز و رازِ رَجَزت را قلمت را عشق است ای عـلـمـدارِ تـو عـبـاس – علمدار خدا !یارت عباس که باشد عَلَمت را عشق است آری آن خطبۀ پیغـمبریات در راه است سُخَنَت را نَفَست را و دَمَت را عشق است هیچ کس از کرَمِ دست تو بی دولت نیست ای تمامیِ سخاوت، کرمت را عشق است بر لبت ذکر حسین است به هر شام وسحر گریۀ صبح و مسا،درد وغمت را عشق است گـاه گـریـان حـسـن گــاه حـسـیــنـی آقـا هــمـۀ عــمــر تـو در راه حـسـیـنـی آقـا |